باسلام
همسرمن فوق لیسانس داره باکلی رزومه ولی متاسفانه کاری که بشه باهاش امرارمعاش کرد پیدا نکرد.مجبور شد بابرادربزرگترش شریک بشه و به تهران بره اونجام کارشون نگرفت و همش بدهی وضرر.البته برادرش چندساله مشغوله ومغازه داره اونجا٠.شوهرم ادم باحساب کتابیه برعکس برادروخانوادش بی حساب کتاب و اهل بریز بپاش و بیخیالن.الان من ٩ماهه خونه پدرمم وشوهرم تهرانه.هرچی میگم خونه بگیر میگه پول ندارم وضعیتم مشخص نیست یا خونه بگیرم هرمشکلی پیش بیاد تومقصری وازین حرفا. ولی میبینم ازینور خانوادش همش درحال خرج و ریخت و پاشن.بخاطره همین همیشه دعوا داریم.همدیگه رو هم خیلی دوس داریم شوهرم همش میگه شرمندم جبران میکنم ولی همش به فکر برادرو خانوادشه وهمش میخواد بهشون کمک کنه تو هرزمینه ای تا جایی که رفته بجای بدهیای سالای گذشته برادرشم چک داده. ولی تلاشی برا زندگی خودش نمیکنه.بهشم میگم میگه برادرمه ولش نمیکنم یا توم خرج کن.ولی من دوس دارم مستقل باشم براایندم پس انداز کنم نه ولخرجی واین روش زندگی.من خودم شاغلم برا همین شوهرم باید بهش بگم پول بده تا پولی برام بفرسته که اگه نگم اونم بیخیاله.الان دیگه واقعا افسرده شدم عصبیم باهمه دعوا دارم تحمل این وضعیت واقعا برام سخته آوارگی و بلاتکلیفی.شوهرم میگه سال آیندم به شراکتش ادامه میده.من نمیتونم با روش اونا زندگی کنم یا بلاتکلیف باشم وآواره اونام سر زندگی خودشون. ازطرفیم شوهرمو دوس دارم نمیتونم ازش جدابشم.ولی چندوقتیه فکر طلاق به سرم زده.شمابگین چکارکنم طلاق یاصبر؟همه جوره باشوهرم حرف زدم همش میگه یکم دیگه تحمل کن درست میشه ولی نشده یا میگه تو گفتی برو تهران پس تو مقصری.درحالی که من گفتم کار کنه نه بدهیای برادرشم گردن بگیره و زندگیمم تعطیل .چندوقتیم هست که میگه بچه داربشیم زندگیمون عوض بشه ولی با این وضعیت من جرٵت بچه دارشدن ندارم.خواهش میکنم کمکم کنین.تقریبا ۴ساله عروسی کردیم دخترعمو پسرعمو هستیم